با نام او
نمیدانید چه لذتی دارد که برای استفاده از اینترنت مجبور بشی که ساعت ۵ صبح از خواب بیدار بشی که بتوانی میلهایی را که نخواندی و میان آنها فقط به دنبال این هستی که کاری را که پیگیر اش هستی بلاخره نتیجه بدهد....
بعد در شرایطی که دلت پر میزند که بروی یک ذره دیگر بخوابی مجبور بشی که لباس بپوشی و بری سر کار...
روز به روز دارم به این نتیجه میرسم که زندگی مان در تهران ما را داره فسیل میکند... ما به چه شوق و ذوقی داریم زندگی میکنیم ما فقط داریم از دوران جوانی مان دور میشویم بدون اینکه احساس واقعی خوشبختی را تجربه کنیم...
چون میگذرد غمی نیست...
سلام
وبلاگ جالبی داری
اگر نیاز به لوگو ویا بنر تبلیغاتی دارید یه ما یه سر بزنید
با شرایط استثنایی (یک پست تبلیغاتی به ما بدهید ) تا صاحب لوگو و بنر حرفه ای شوید
موفق باشی