با نام او
روزها به یرعت از پی هم میگذرند و روز به روز عشق من به تو بیشتر میشود و این عشق بی حد و مرز من مرا به وحشت میاندازد... وحشت از آن روز که دیگر تو را در کنار خود نداشته باشم ... شاید بتوانند تو را از من بگیرند اما هیچ کس نخواهد توانست خاطرات خوش بودن در کنار تو را از من بگیرد و من با همین خاطرات تا آخر دنیا زندگی خواهم کرد...:)
خود را به هیئت تو درمیآورم
تا در نبودنت
در آئینه ببینمت...