به نام او 

 

چقدر سخت میگذره روزهایی که دلت از یک حرف میشکنه... چقدر سختته وقتی میبینی که همه امال و ارزوهات فقط نقشی بر آب شده و اینجاست که فقط خودت نفرین میکنی که خیلی چیزها را قبل از گرفتن تصمیم ات حس کرده بودی... ادم وقتی برای بار دوم اشتباهی را مرتکب میشه دیگه باید فقط سکوت کنه... دیگه همه چیز را از دست دادم و محکوم به ادامه این روند هستم... 

چقدر دلم گرفته و چقدر غمگین ام... دلم میخواد تنهای تنها باشم... 

 

وقتی تقدیرت قشنگ نباشه هیجور نمیتوانی عوض اش کنی...