با نام عشق 

دقیقا ان زمانی که احساس میکنی داری تو راهی میری که به بن بست خواهی رسید میبینی که یک راه جدید باز شده و تو تویه جاده پر از گل و بلبل داری قدم برمیداری.... 

 

عاشق لحظاتی هستم که نگاه خدا را حس میکنم.... جایی که حس میکنم دارم از پا می افتم و حس اش میکنم که دستم را گرفته داره کمکم میکنه که قدم هام را محکم تر بردارم... چقدر میترسم از لحظاتی که ایمانم ضعیف میشه چقدر میترسم وقتی کم میارم و ازش ناامید میشم....  خدایا شکرت... که هنوز هم بهم نشان میدی که نگاهت را از سرم برنداشتی...  

 

من خوشبخت ترین ادم دنیا هستم که اگر گلایه میکنم که وقت تنهایی هایم کسی را ندارم اما خدایی را دارم که جای همه را برام پر کرده.... 

 

سال جدید با درس شروع میشه... با کارشناسی ارشد... با حسابداری... با دانشکده مدیریت دانشگاه تهران... محشررررررررررررررره