با نام او
اصلآ نمیدانم ان چیزی را که درذهن دارم چگونه باید به زبان اورد...
نمیدانم چگونه میتوانم ابراز کنم که چقدر سخت بود شنیدن خبر رفتم قیصر امینپور...
هفت روز گذشت و هنوز وقتی عکسهایش را میبینم بغض میکنم بغضی که هنوز نترکیده...