با نام او
کوچه شهر دلم
از صدای پای تو خالیه
نقش صد خاطره از روزهای دور
عابر این کوچه خیالیه
به شب کوچه دل دیگه مهتاب نمییاد
توی حجلهی چشام، عروس خواب نمیاد
کوچه شهر دلم بی تو کوچهی غمه
همه روزهاش ابریه روز آفتابیش کمه
عم تنهایی داره، کوچه دل بدون تو
همه شعر دفتر من مال تو برای تو
بوی دستای تو داره غربت دستای من
یاد قصههای تو مونس لحظههای من
تو شب کوچه دل دیگه مهتاب نمیآد
توی حجله چشام عروس خواب نمیآد
کوچه شهر دلم بی تو کوچهی غمه
همه روزاش ابریه روز آفتابیش کمه
شعر قشنگی بود .. برم باقی مطالبت رو بخونم ببینم چی گفتین حالا!:)
من غلامتم........ یا حق موفق با شی
هو
واییییی الهی من بمیرم... چی شده؟ دوما سلام... خوبی؟ اینا چیه که نوشتی؟ مگه چی شده ها؟ چی چی قراره به سر شما بیاد؟ عجبااااااااااا... تو هم کم کم داری ... آره... یاذته بهت گفتم که سهتا راه بیشتر نداری؟ آره؟ گفتم یا باید بری دنبالش یا وایستی یا فرار کنی که در هر سه حالت میاد تو رو له میکنه و میگدره... اصلا عشق یعنی این. امیدوارم بیشتر از اینا بسوزی وله بشی که خوبی عشق به همینه... منم میگم بهت که مبارکت باشه این کمال.
من دیروز برگشتم... اینم بعد از مدتها اولین باریه که دارم میخونم که چی نوشتی... خوش به حالت... قدر این لحظهها رو بدون... هیییییی یادش به خیر...
من و تو آن دو خطیم آری، موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان زآغاز، به یکدگر نرسیدن بود
...
سلام وبلاگ خوبی داری ادامه بدی یه چیزی میشی