صدایم کن، صدای تو خوب است...

هو الطیف

بعد از ۴ روز از بابل برگشتم... و تنها ۳ روز در تهران خواهم ماند.
خسته‌ام...و تعطیلات بین دو ترم نیز این قدرت را نداشت که خستگی را از تنم بدرکند  و روزهای آخر تنها به خستگی‌ام افزوده شد.
کلی درس دارم که باید بخوانم... کلاس زبان هم مجددآ شروع شده است و از جمعه کلاسهای فوق‌لیسانس هم به این همه مشغله افزوده خواهد شد و دیگر نفسی برایم باقی نخواهند گذاشت... اما می‌دانم این زندگی نخواهد توانست مرا از پای درآورد...

کلی درس دارم و باید بروم جزوه‌های گذشته را از قبر بکشم بیرون و شروع کنم به مرور...

نظرات 2 + ارسال نظر
گمنام ترین ساکن دهکده چهارشنبه 25 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 16:58 http://gomnaam.blogsky.com

سلام. دوست خوبم .از مطالب خوبتون استفاده کردم. مایلم به وبلاگ باحال شمالینک بدم اگه خودتون قبول کنید. راستی توی یه مشکل اساسی گیر کردم. حکایتش توی وبلاگمه ! می تونید کمکم کنید!

سعید چهارشنبه 25 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 17:18 http://boloorak.blogsky.com

سلام...خوبه...یه سری به ما هم بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد