من دارم دق می‌کنم...

یا لطیف

نمی‌دانم ناراحت شدم یا خوشحال از اینکه آن چیزی که تو دلم بود اشتباه نبوده و نیست... از اینکه آن چیزی را که حس کرده‌بودم دیگری نیز توانست حس کند... و از اینکه باز هم برگشتم سر خط اول... از اینکه حالا باید همه چیز را باید به دست فراموشی بسپارم... از اینکه باید از اول آغاز کرد... و تمام این‌ها فقط در حرف راحت است... به یک قدرت ماورا طبیعه نیاز دارم...

وقتی عاشق شدم
فرصت بیشتری پیدا کردم
فرصت بیشتری پیدا کردم که پرواز کنم و زمین بخورم
و این عالی است...
هرکس شانس پرواز کردن و زمین خوردن را ندارد
و تو این شانس را به من بخشیدی،
متشکرم

شل‌ سیلورشتاین

نظرات 1 + ارسال نظر
آزاد چهارشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 00:48 http://www.ghalandaraneh.blogfa.com

سلام دوست عزیز

وبلاگ قشنگی دارید . با مطالبی که حسابی باب طبعه

بسیار لذت بردم

موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد