باز امشب دلم برای زندگی ام تنگ شده.... زندگی که با عشق ساختمش و چه زود از هم پاشید.... وقتی یادم مییاد که هر تیکه از وسایل اش را با چه عشقی خریدم، هزار بار از خدا میپرسم چرا؟ خدایا خودت میدانی که روزی هزار بار شکرت میکنم ولی این حقم نبود... هیچکس هم که منو نشناسه تو که میدانی من کیام... پس چرا اینجوری شد؟؟؟؟
این گریههای شبانه تا کی با منه؟ کی میشه که اینهمه بغض دست از سرم برداره؟
از دل تو در دل من نکته هاست
وه چه رهست از دل تو تا دلم