آه ای دریغ و حسرت همیشگی...

با نام آفریدگار زیباییها

بازهم کم آوردم...

بازهم وقتی بچه‌ها را می‌بینم آه میکشم...

بازهم وقتی بچه خواهر و برادرم را بغل می‌کنم بغض‌ام می‌ترکه...

ای کاش می‌توانستم با خودم کنار بیام که سهم من از این قسمت زندگی هیچ است...

 

راستی...

چه آه بزرگی که خسرو شکیبایی هم رفت...

نظرات 2 + ارسال نظر
آشنای غریبه یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 23:20 http://parsnarsis.blogsky.com

سلام ای یار مهربان دلتنگ
چی شده که انقدر آخرین مطالبی که از شما خوندم همش توش موجی از غم؟؟؟
نمیدونم چرا وقتی بچه ها رو می بینی آه میکشی‌، اما منم مدتهاست اینجوری شدم، با اینکه بچه کوچیک اصلا دوست ندارم اما وقتی کوچولو ها رو میبینم همین آه رو میکشم، میگم پس سهم من از زندگی چیه!!!!!!

admin یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 23:56 http://p30stras.net

با درود و سلام خدمت شما دوست عزیز
سایت بسیار قشنگ،جذاب وپرمحتوایی دارید.من admin هستم و فرومی آموزشی،علمی ، تخصصی و عمومی برای تمام ایرانیان عزیز راه اندازی کردم. فروم دارای تالارها و انجمن های متنوع و تخصصی در زمینه های مختلف است. خوشحال می شوم از تخصص و مهارت شما به عنوان مدیری لایق و کاردان بهره مند شوم امیدوارم یاری رسان و همکار ما در این مسیر جدید باشید .

درصورت علاقه بازدیدی بفرمایید.

منتظر حضور سبز شما هستم. موفق باشید.
www.p30stars.net

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد